خلاصه ک کشیک قبلیم، ساعت 12 کشیکو از همگروهمیم تحویل گرفتم

گف این مریضه تصادفیه، آزمایشش اوکی بود از جراحی مرخصهمنم نوشتم اینو تو پروندش ،دیگه تورو بیدار نمیکنناوکی باشه ترخیصه تو برو بخواب.

منم با خیال راحت رفتم خوابیدمساعت 3.5 زنگ زدن بیدارم کردنمیگن این آزمایشش اومده اوکیه بیا ترخیصش کن، بخش ارتوپدی اینجوری تحویلش نمیگیرهگفتم بابا نوشته ک اگه اوکی بود ترخیصه دیگهگف ن بخش گیر داده بیا بنویس، اورژانس جا نیس ،ارتوپدی ام اینجوری تحویل نمیگیره

هلک هلک پا شدم رفتم اورژانس دیدم پرستارش (ر) اسگفتم (ر ) مسلمون نیستین خدا وکیلی چرا اذیت میکنی نصف شبی

گف بابا بقران هر چی گفتم این (فحش) تحویل نگرفتندیگه مجبور شدم بیا این (م ح) ام شاهد

(م ح )ام گف راس میگه خانم دکتر من  خودم باهاشون حرف زدم ولی قبول نکردن

پرونده رو داده دسم میگه بیا بگیر سرندیپیتیبیا برو اینقد غر نزنگفتم (ر)بیا و خون خودتو امشب حلال نکن

دیدم تا اینجا ک اومدم معاینشم کردم آزمایشاشم دیدم ترخیصش کردمداشتم میرفتم یکی از نگهبانا رو دیدمگف دکتر نامردا بیدارت کردن

گفتم آره 

گف اسم بگو بقیش با من

گفتم (ر) بکشینش

گف فاضل؟؟حلههمون لحظه ی سکه از دست یکی افتاد زمین گف بیا اینم پوکه اش.

 

ی چی بگم پرستار باشعور و با سواد نعمتیه ب ولله.ک اونم ربط داره ب رفتار خود آدمن ک (ر) بی شعور باشه نفقط یکم مث من بد کشیکه

تا ساعت 3.5 پیگیر کار مریض بوده در حالیکه میتونسته بخوابه مث بقیه.

 

بعنوان مثال ی بار 4/5 صبح زنگ زدن ویزیت داری؟؟گفتم ویزیت چی ؟؟

گف دکتر فلانی اومده مریضو دیده ویزیت گذاشته

گفتم دکتر فلانی ک نمیتونه ویزیت بذارهباید مشاوره بذارهانجام مشاوره ام با اتنده ن با اینترن.اصن دکتر فلانی 4.5 صب اونجا چیکار میکرده

گف نههه الان ک نیومدهساعت 9 مریضو دیده اینو گذاشتهدستخطش ناخوانا بود من نتونستم بخونم تا از همکارا پرسیدم شد الان

گفتم منو احمق فرض کردی یا چی؟؟ 7  ساااعت طول کشید تا ی اوردر بخونینمیتونی بخونی، برو وایستا کنار دکتر ببین چی میگهن اینکه هفففت ساعت بعد 4.5 صب زنگ بزنی منی ک تا 1.5 اورژانس بودمو بیدار کنی.من نمیام ببینموظیفه من نیسمسئولیتش با خودته ، زنگ بزن ب اتند خودت

گف من ک نمیتونم این ساعت بیدارش کنممن زنگ زدم ک خبر داده باشم

گفتم خبر چی هاان؟؟خبر چی؟؟ک فقط شونه از مسئولیتت خالی کنیک تو اون گزارش کوفتی بنویسی ب اینترنه بخت برگشته خبر داده شد ،نیومد؟؟ هر کاری میکنی بکن ب منم ربط نداره

تلفنم گذاشتمهر کار کردم نتونستم یا وجدانم کنار بیام رفتم اورژانس

گفتم چرا تا الان نگفتی من تا 1 اورژانس بودم، اصن شما اینجا نبودیبگو رفتم خوابیدم تازه الان اومدم پرونده رو باز کردمچرا دیگه ی دلیل بیخود میاری ک ادم ب شعورش بر بخوره(اینا رو آروم نمیگفتمداد میزدما)

گف حالا ک شده منم مسئولیتشو قبول میکنم

گفتم مسئولیت چی؟؟قطع شدن پای ی آدم؟؟تو اصن میدونی مسئولیت چیه؟؟ اگه خانواده خودت بود همینو میگفتی؟؟هااان؟؟اگه این آقا برادرت بودم همینو میگفتی؟؟؟؟

افتاده بود ب تته پتهمریضو معاینه کردمزیرآبشم پیش مسئول اورژانسو و سوپروایزر زدمم و رفتم.(این اسمش از نون بریدن نیساین اسمش وجدانهمن حتی واسه مریضای غیر اورژانسی ام شب و نصفه شب پا میشم میرمهمیشه مریضو میذارم جای خانواده امفک میکم اگه خدایی نکرده مامان خودم بود،بابای خودم بود حاضر بود بگیرم بخوابم؟؟!!)

 

خلاصه ک همچین پرستارای بیشعوری ام پیدا میشه

خلاصه ک هر روز یجوری جنگ اعصاب داریم

من کلا با همه ی کادر بیمارستان برخورد دوستانه ای دارمهمیشه ب همه سلام و حال احوال میکنم بدون توجه ب مرتبه شغلیشوندکتر ،پرستار،سوپروایزر.خدمه.نگهبان،بیماربرمنشی هرکی ک تو بیمارستان کار میکنه

ی رابطه محترمانه ی متقابلدر هر صورت همه ی ما کادر درمانیم و کارمون بدون همدیگه لنگ میمونهالبته تا وقتی ک کارشونو درس انجام بدن.

بعنوان مثال الان با یکی از مسوپئول بخشای اورژانس دعوام شدهوقتی منو میبینه فقط ی ایشششش نمیگه مرده گنده(ولی من ایشششه رو میگم :))   )

اونم داستانش مفصله الان دیگه نوشتنم نمیاد.

 

جراحی ام دار نفسای آخرشو میکشههمین هفته مونده فقط.دیگه میرم بهداشت و آفی دو ماه از شرر کشیک دادن راااحت میشمبعدشم میرم نکلن تا اطلاع ثانوی نمیام این بیمارستانراااحت.

میخواستم آفمو برم مسافرت ک با این قیمت بنزین، احتمالا میره تو لیست رویاهام.

 

 

 

-ی بار دیگه ام نوشتم فک کنم ولی بازم مینویسم.این روزا عجیب از خودم میترسماز افکارماز کارامهنوزم نمیفهمم چم شدهکلی دلیل قانع کننده واسه خودم میارم و باز کار خودمو میکنمکلی راهو میرم بعد ب خودم میگم دقیقن داری چ غلطی میکنی؟؟!!

هی یا خودم میگم اینم ی فازه میپرهولی هنوز نپریده

لعنت بهش.لعنت ب من.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها